...................................................قاصدک..................................................................
برو ای قاصدک برو
برو و به او بگو
بگو که هنوز دوستش دارم
بگو که هنوز یاد دارم
اولین دیدار را
هنوز بی صدا به عکسش نگاه می کنم
هنوز بی صدا اشک می ریزم
هنوز...
برو قاصدک برو
برو به او بگو
کاش آخرین بار که
با پوزخند تلخ گفتی
مرا در خواب بینی
می دانستی که بعد از تو
من حتی معنی خواب را هم درک نخواهم کرد
قاصدک من
اگر رفتی با خود
عکسی از چشمانم
را با خود ببر
شاید از چشمان بی روحم
باور کند که
هنوز دوستش دارم
..........................................................کاش....................................................................
کاش روزگار ما به این نامردی نبود
دل مردم به این بی رحمی نبود
کاش نیلوفر در مرداب نبود
غنچه ی عاشق کاش تنها نبود
کاش آب دریا شور نبود
خورشید در آسمان انقدر پر نور نبود
کاش خورشبد تنها نبود
صورت ماه شبها بی روح نبود
کاش می شد بهترازاین باشیم
آرزوی کاش می شد ها را نداشتیم
.........................................................فاصله ها............................................................................
گاه با خود می گویم :
خدا لعنت کند فاصله ها را
اما بعد از گذشت لحظه ای
با خنده خود را گول می زنم
و می گویم
اگر این فاصله ها نبودند
ما هرگز قدر
روزهای با هم بودن را نمی دانستیم